آقاجان
06 اردیبهشت 1395 توسط سميرا قائم پناه
بارهاروی تودیدم ولی نشناختم
لاله ازباغ رخت چیدم ولی نشناختم
همچوگل کزدیدن خورشیدمی خنددبه صبح
برروی گل تو خندیدم ولی نشناختم
کعبه کردم بهانه تابگردم دورتو
امدم دورتوگردم ولی نشناختم
درکنارمسجدکوفه توراگفتم سلام
پاسخ ازلب هات بشنیدم ولی نشناختم
درحریم ساقی کوثر نگاهم بر تو بود
کوثر از جام تو نوشیدم ولی نشناختم
در کنار مرقد شش گوشه یجدت حسین
خم شدم دست تو بوسیدم ولی نشناختم
ای دل غافل که همچون سایه نزد افتاب
پای دیوار تو خوابیدم ولی نشناختم
در منا پیش تو بنشستم ندانستم تویی
باتو از هجرتو نالیدم ولی نشناختم
در مسیر جمکران عطر دل انگیز بهشت
از نفسهای تو بوییدم ولی نشناختم
سجده بر پای تو اوردم نگفتی کیستم
چهره از خاک تو پوشیدم ولی نشناختم